شاهزاده کوچولو

ساخت وبلاگ
اشک‌هاي مادر , ...مرواريد شده است در صدف چشمانش دکترها اسمش را گذاشته‌اند آب مرواريد! حرف‌ها دارد چشمان مادر ؛ گويي زيرنويس فارسي دارد دستانش را نوازش مي کنم داستاني دارد دستانش شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 17 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:03

احساس عجیبی دارم. شاهزاده کوچولوی من ، ارمیتا جونم تو اتاق خوابیده و من که برای ترجمه بیدار موندم به ایمیل ام سر زدم و متوجه شدم رومیسای عزیزم، شاگرد کلاس E5، وبلاگ خوشگلی برام درست کرده. این پست اول از طرف خودم و ارمیتا به رومیسا تقدیم می کنیم. امیدوارم بتونم مطالب خوبی در مورد دخترم بنویسم تا هر زمان که بزرگ شد خودش مدیریت وبلاگ اش رو به عهده بگیره. ارمیتا یک سال و چهار ماه پیش، 23 مهر 1391 وارد زندگی من شد. این مدت زندگی جز زیبایی وصف دیگری برام نداشت. تمام زحمات ش رو به جون می خرم و ارزو می کنم این الاله ی لطیفم تو کره ای که قدم گذاشته و براش پر از شگفتیه، حرفی برای گفتن داشته باشه.  شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 12 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:03

طبق معمول نیمه شبه و من مشغول ترجمه. ارمیتا هم طبق معمول تو اتاق خوابیده. نمی دونم خواب می بینه یا نه اما می دونم از فرط خستگی می خوابه. انقدر در طول روز راه می ره و راه می ره که از تعجب شاخ درمی ارم. هر چیز کوچیکی نظرش رو جلب می کنه. از تکرار زود خسته می شه. عاشق بازیه. سعی می کنه خودش قاشق دست بگیره و غذا بخوره. تا از محتوای چیزی که می خوام به خوردش بدم مطمئن نباشه به اون لب نمی زنه. با گوشه ی زبونش تست می کنه. خنده ام می گیره که حتی به من اعتماد نداره. خلاصه زندگی جالبی داره. عالم جالبی داره. وقتی می خوابه دلم براش تنگ میشه. هر طرف می رم دنبالم میاد. حالا حساب کنید من بخوام خونه رو جمع و جور کنم. از این اتاق به اون اتاق. اما هیچ شکایتی نمی کنه. با هیجان منو دنبال می کنه. در کنار ارمیتا خیلی خوشحالم. ارزومه بزرگ شدنش رو ببینم اما ارزو نمیکنم زود بزرگ بشه. دوست دارم از تمام لحظات نابی که با کودکی اش برام می سازه لذت ببرم. نمی دونم بزرگ شدن من برای پدر و مادرم زود گذشت یا نه اما دوست دارم با نوشتن این مطالب حس تمام لحظاتی که در کنارم هست رو زنده نگه دارم. به اعتقاد من خاطرات تو دل نوشت شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:03

امروز یه روز تابستونی و البته اواخر ماه رمضونه سال 94. حمید رفته امتحان مربی گری برای کرمان موتور بده و اگر خدا بخواهد در اونجا علاوه بر کار خودش شروع به کار کنه. من در حال ترجمه و ارمیتا و بابا مامان رفتن خونه ی خاله خدیجه. محمدرضا اراک و لیلا سر کار. مادر شوهرم اینا فردا افطاری دارن. این شرحی از حال و هوای این روزامون. همه چی ارومه و انشالاه که همیشه همین طور باشه.

شاهزاده کوچولو...
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 20 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:03

یه سر زدم به وبلاگی که یک سال هر وقت در حال انفجار بودم میومدم اینجا و خودم تخلیه می کردم و اروم می شدم. امروز وقتش بود که بیام و تمام اون مطالب پاک کنم و کردم. انگار زندگی ام به دو بخش تقسیم شده بود. قبل و بعد از اون ماجرای کذایی. تا قبل از اون از هر چیز کوچیکی لذت می بردم . خوشحال بودم . راضی بودم. از خودم از دستاوردهام. از زندگی مشترک ام. پر از انرژی و امید بودم . اما به یکباره انگار سرم خورد به دیوار. گیج رفت. گم شدم. خودم گم کردم. و یک سال طول کشید تا دوباره خودم پیدا کنم. می دونستم راهم اشتباهه اما گیج گیج بودم. حالا دوباره حس زندگی دارم. امیدوارم روزها از این به بعد روشن تر باشن شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 8 تاريخ : دوشنبه 2 اسفند 1395 ساعت: 11:03

حس می کنم گمشده ام لابه لای هیاهوها اما باز محرم که میرسه زمزمه ش به گوشم میرسه. دریغا که هر سال صدای این زمزمه انگار ضعیف و ضعیف تر میشه و بیشتر و بیشتر از خودم می ترسم. نمی دونم تو دل کسانی که میرن هیات تو اون لحظه که با خودشون خلوت می کنن چی میگذره. چه سوال بزرگی از خودشون می پرسن؟ اما من طبق یک عادت همیشگی فکر می کنم عالمیان همه خوبن و ای کاش که واقعا همین باشه. همه ی عزادارها عزادار واقعی باشن، خوب باشن تا جای تردیدی نمونه اما خیلی خوبه حتی اگر بد باشیم اجازه ندیم امام حسین توی عصری که ما زندگی می کنیم مظلوم بمونه. حتی ما سیاه لشگرها هم می تونیم آبرودار شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 11 تاريخ : چهارشنبه 14 مهر 1395 ساعت: 13:06

ساعت 6 ، 12 سپتامبر (عید قربان) ( جالبه تاریخ شمسی نمی دونم!) فکر کنم هفته های آخر شهریوریم. تنهام. ناهار خونه ی حاج اقا نذری دعوت بودیم. خوب بود. الان حمید و ارمیتا رفتن خونه ی لیلا رو ببینن برای رنگ. تو تنهایی به سرم زد که کار یکسره کنم و حرف هایی که تو دلم قلنبه شده بود بگم. گفتم و خوب معلومه انکار. اما وانمود کردم که این انکار باور ندارم و یه جورایی اب پاکی. نمی دونم این بار جواب بده یا نه. مثل همه ی دفعه های قبل، تو لحظه های اول احساس قدرت، رهایی، موفقیت، برگشت به زندگی و....می کنم اما خدا می دونم فردا دوباره چه حالی داشته باشم. چرا واقعا نه ما می تونیم اونا رو شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : مریخ و ونوس در اتاق خواب,مریخ و ونوس در اتاق خواب pdf,مریخ و ونوس در رختخواب,مریخ و ونوس در اتاق خواب ninisite,مريخ و ونوس در اتاق خواب,مریخ و ونوس,مریخ و ونوس در اتاق خواب دانلود,مریخ و ونوس در اتاق,مریخی و ونوسی در اتاق خواب,مریخی و ونوسی, نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 18 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 13:00

سلام. خوبی؟ سلام. مرسی. هر شب و این تکرار اسیرم کرد...... 

 

حالا همه از من می پرسن. خوبی؟ من در جواب میگم خوبم. اما هیچ کس نمی دونه که چه قدر کم آوردم. دوست دارم به گذشته ها برگردم. به اونوقت که احساس خوشبختی می کردم. به اون وقتها که خیلی حس های خوبی داشتم و خوب بودم.  

چه طور؟ خدایا راهشو نشونم بدم..............

شاهزاده کوچولو...
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : خوبی؟,سلام خوبی؟,بهترینم خوبی؟,نازنینم خوبی؟,تو خوبی؟,اس خوبی؟, نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 17:37

دوباره حال خرابم منو به اینجا کشوند. سرگشته و پریشون. عین ادم های فراری. از خودمم فراری ام. هیچ وقت توی زندگی این اندازه با خودم درگیر نبودم. همیشه راه درست می دونستم چیه. همیشه میتونستم تصمیم بگیرم. چرا این بار شجاعت اش رو ندارم. چرا تبر محکم توی دستم نمی گیرم و از ریشه نمی زنم این درخت بائوبابی که روز به روز داره بزرگتر میشه و سیاره ی شاهزاده کوچولورو تهدید می کنه. چرا هر بار تبر می اندازم و ... خدایا به من شجاعت بده که از بدبختی فرار کنم. از سیاه بختی. خدایا من نمی خوام آینه ی عبرت کسی بشم. کمک ام کن. من زندگی آروم خودم رو می خوام.................................................... شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : بائوباب,بائوباب شازده کوچولو,بائوباب چیست,میوه بائوباب,گیاه بائوباب,روغن بائوباب,بائوباب ماداگاسکار,بائوباب ها,بذر بائوباب, نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 17:37

یک ظهر جمعه ی بی رحم دیگر رو دارم تو دل تابستون نود و پنج به سختی می گذرونم. انگار عقربه های ساعت هم نای راه رفتن ندارن. آخ که چقدر دلم می خواد جمعه تموم بشه ، بعد شنبه تموم بشه، بعد یک شنبه و ....همه چیز فقط تموم بشه. اخ که چقدر دلم می خواد بی حس شم. انقدر درد نگیره قلبم، فکرم، روحم، ذهنم. این کالبد خاکی، این جسم فیزیکی چه گناهی کرده که همه ی دردها، حسرت ها، رازها، و انتظارها رو باید در خودش مخفی کنه و از بیرون به همه لبخند بزنه و وای به روزی که این لبخند دروغین رو تحویل بقیه نده. وای که چه ولوله ای میشه. تنم هم خسته است.  خستگی مو میبرم پشت لپ تاپم و شروع می کنم شاهزاده کوچولو...ادامه مطلب
ما را در سایت شاهزاده کوچولو دنبال می کنید

برچسب : کمک,کمک پرستاری,کمک فنر,کمک به محک,کمکم کن,کمک های اولیه,کمک به نیازمندان,کمک فنر در واژن,کمک فنر به انگلیسی,کمک فنر دختر, نویسنده : shahzadekocholomano بازدید : 6 تاريخ : يکشنبه 21 شهريور 1395 ساعت: 17:37